پاسخهای متعددی برای این پرسش وجود دارد که شش مورد از آنها را نخست به صورت چکیده و سپس متن آنها را ارائه مینماییم. چکیده پاسخ : 1. عفو ، حسن ذاتی ندارد و از حسن اقتضایی فزونتر نمیباشد. 2. با تعدد اولیاء دم، حق فرزند بزرگتر، همچون سایرین است. 3. امیرمومنانعلیه السلام به قتل ابن ملجم وصیت کرده بود. 4. عفو در میراث ماثور اسلامی، همواره پسندیده نبوده و گونه ناپسند نیز دارد. 5. عفو نکردن خداوند متعال و معصومان (علیهم السلام) در میراث مکتوب اسلامی، نمونههای واقعی دارد. 6. قصاص ابن ملجم، مقتضای تدبیر اجتماعی بوده است. متن کامل این پرسش بدین صورت است: 1 : حسن اقتضایی عفو عفو ، حسن ذاتی ندارد و حسن آن ، حداکثر اقتضایی است در توضیح این نکته میگوییم : در دانش اصول فقه در بررسی حسن و قبح رفتاری، از سه گونه حسن و قبح سخن به میان آمده که به طور خلاصه عبارتند از: 1. افعالی که ذاتا حسن یا قبیح هستند ، که از آن حسن و قبح ذاتی افعال تعبیر میشود مثل عدل و ظلم یعنی هرجا عنوان عدل صدق کند آن رفتار حسن و فاعل آن در نزد عقلا ، محسن است و هر کجا که عنوان ظلم صدق کند آن رفتار قبیح و فاعل آن نزد عقلا ، مذموم است. [حکیم، الأصول العامة للفقه المقارن،286.] 2. افعالی که تنها اقتضای یکی از آن دو را دار د، که از آن به حسن و قبح عرضی یاد میشود[مظفر، اصول الفقه، 2/ 284.]یعنی اگر مانعی نباشد حسن یا قبیح می باشند. مثل تعظیم یا تحقیر دوست چرا که تعظیم آن به خودی خود حسن است ولی اگر مانعی عارض شود مانند موقعی که خود موجب ظلم به وی شود قبیح و مذموم می شود و مانند کذب که مقتضی قبح است ولی اگر مانعی عارض شود مانند آن که نجات جانی بدان وابسته گردد ، قباحت آن برداشته می شود.[همان، 2/ 285.] بنابراین در این گونه حسن و قبح رفتاری ، احراز فقدان مانع به منظور تاثیرگذاری مقتضی ، الزامی است.[فضلی، أصول البحث، 221.] 3. افعالی که به خودی خود اقتضای هیچ یک از حسن و قبح را ندارد مانند زدن که اگر برای ادب کردن کسی باشد و مصدای برای تادیب گردد ، حسن است و اگر برای تشفی و مصداقی برای ظلم ، صورت پذیرد ، قبیح بوده و گاه نیز نه حسن است و نه قبیح مانند زدن موجود بی جان[مظفر، أصول الفقه، 2 / 285.]0 و نیز بیشتر مباحات شرعیه مانند آب خوردن که وجودش نزد عقلاء نه حسن است و نه قبیح که اگر تحت عنوان دیگری قرار گرفت همچون نجات کسی از تشنگی قرار گرفت ، حسن خواهد یافت[حکیم، الأصول العامة للفقه المقارن، 287.] و از آن به حسن و قبح اعتباری یاد خواهیم کرد. برپایه سهگانگی حسن (ذاتی ، عرضی ، اعتباری) ، عفو قاتل، حسن ذاتی ندارد یعنی مصداق عدل نیست و این چنین نیست که هر جا عفو ممکن بود ، حسن داشته باشد اگرچه میتوان گونه دوم یعنی اقتضایی بودن حسن را در آن پذیرفت یعنی اگر مانع فاقد باشد ، اقتضای حسن را دارد و به نظر میرسد عفو در صورتی اقتضای حسن خواهد داشت که سازنده باشد به دیگر سخن عفو برای شخص و یا جامعه مرتکب جنایت ، مفید باشد و مفید بودن نیز در گرو ندامت از جنایت انجام شده میباشد در غیر این صورت مانع آن مفقود نخواهد بود. بنابر آنچه گفته شد در مورد عفو ابن ملجم باید گفت : عفو وی حسن ذاتی نداشته همچنان که عفو هیچ قاتلی حسن ذاتی ندارد و حسن اقتضایی آن نیز با مانع مواجه است زیرا چنان که در پایان پاسخ سوم خواهد آمد ، ابن ملجم از جنایت خویش نه تنها پشیمان نبود بلکه کاملا رضایت داشت و با الفاظ رکیکی آن را بروز میداد و حتی سوء قصد به امام مجتبی علیه السلام و نیز کمیل ترورها را در سر میپروراند. 2. تعدد اولیا دم از منظر فقهی با تعدد اولیا دم ، همگی در عرض یکدیگر و حق قصاص برای آنان به گونه مستقل و مجزا ثابت بوده و عدم قصاص قاتل تنها با عفو همه آنها صورت پذیرفته و فرزند بزرگتر از سهمی بیشتر برخوردار نمیباشد. بر این پایه با وجود بیست و هفت فرزند از امیرمومنان(ع)[مفید، الإرشاد، 1/354.]در هنگام قصاص ابن ملجم، عفو وی منوط به عفو همه آنها بوده به طوری که حتی با عدم عفو تنها یک نفر از آنها، گریزی از قصاص نخواهد بود. چنان که آیت الله خویی در باره این مساله فقهی با استفاده از آیه 33سوره اسراء، حتی حق قصاص را برای هر یک از وارثان اولیا دم به گونه مستقل ثابت دانسته اگرچه برخی از اولیای دم، قاتل را مورد عفو قرار دهند. عبارت ایشان از این قرار است: ... فلکل من الورثة أن یقتص من القاتل لکونه ولی الدم و إن عفى الآخر عن حقه. [خوئی، مصباح الفقاهة، 5/ 428] نتیجتا با عفو امام مجتبی(ع)، لزوما ابن ملجم از قصاص رهایی نمییافت. 3.وصیت امیرمومنانعلیه السلام به قتل ابن ملجم گزارش هایی که در آثار مکتوب اسلامی در مورد وصیت امیرمومنان به امام مجتبیعلیهما السلام درباره ابن ملجم، منعکس شده به خوبی معلوم می شود که آن حضرت خود به قصاص، ابن ملجم وصیت نموده بود از جمله شیخ طوسی از ابی مطر پاسخ امیرمومنانعلیه السلام را در جواب امام حسن علیه السلام که فرمود آیا او را بکشم؟ چنین منعکس نموده است " او را حبس کن ، اگر من از دنیا رفتم او را بکشید". [ابن طاووس، فرحةالغری، 68.] و نیز برپایه گزارش دیگری فرمود: " ای بنی عبدالمطلب خون مسلمین را به خاطر قتل من نریزید مگر خون قاتلم را، اگر از ضربت او از دنیا رفتم، یک ضربت به او بزنید و او را مثله نکنید چرا که از پیامبرصلی الله علیه واله شنیدم که فرمود از مثله کردن بپرهیزید ولو سگ عقور باشد. [خوئی، مصباح الفقاهة، 5/ 428] و براساس گزارش دیگر علی علیه السلام فرمود: النفس بالنفس اگر من از دنیا رفتم، او را بکشید همان طور که مرا کشت و اگر زنده ماندم خودم می دانم. [ابن طاووس، فرحةالغری، 68.] بر این اساس، به نظر نمی رسد، عملی ساختن سفارش آن حضرت، خدشه ای را متوجه امام مجتبی(ع) نماید، اما نکته های این که چرا امیرمومنان(ع)، عفو نفرمود، در خلال پاسخهای بعدی، ارائه شده است. 4. دوگانگی عفو در میراث ماثور اسلامی در میراث ماثور اسلامی علاوه بر تاکید بر عفو و بخشش دیگران ، گاه به عدم عفو نیز تاکید شده تا جایی که خداوند و معصومان علیهم السلام سفارش به عدم عفو و بخشش در آن موارد نموده اند که به نمونه هایی از فرمایشات امیرمومنان علیه السلام و یک نمونه از امام سجاد علیه السلام اشاره و در نهایت آنها را بر عملکرد ابن ملجم تطبیق می دهیم. از جمله آن که امیرمومنانعلیه السلام عفو انسان پست و فرومایه را به عنوان عامل تباهی معرفی نموده و فرموده : العفویفسد من اللئیم بقدرإصلاحه من الکریم[طبری، ذخائرالعقبى، 116.] و نیز عفو مجرم پس از گواهی شاهدان را از اختیارات امام معصوم علیهم السلام خارج شمرده شده چنان که امیرمومنان علیه السلام فرمود : إذ اقامت البینة فلیس للإمام أن یعفو.[طبرانی، المعجم الکبیر، 1/ 99؛ هیثمی، مجمع الزوائد 9/ 142؛ همچنین وصیت امیرمومنان علیه اسلام، با عبارتهای دیگری نیز چون: فاقتلوه کماقتلنی، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 3/ 389، منعکس شده است.] و نیز از آن حضرت چنین گزارش شده که فرمود: العفو عن المقر لا عن المصر : عفو از کسی شایسته است که به خطای خود اعتراف دارد؛ نه آنکه بر عملش اصرار ورزد.[مفید، الإرشاد، 1/298.] امام سجاد علیه السلام نیز پس از آن که از عفو پسندیده سخن فرمود در ادامه این نکته را متذکر شدند که ... و اگربدانى که عفو او زیانبار است ، برای مقابله یاری طلب وحق خودرا از وی بگیرکه خداى تبارک وتعالى مىفرماید: ایرادی نیست بر کسى که پس ازمظلوم شدن یاری طلبد.[طوسی، الاستبصار، 4/ 252؛ طوسی، تهذیب الأحکام،10/ 129.] از احادیثی که نقل شد متوجه شدیم که عفو در جایی پسندیده است که شخص مجرم از عملکرد خود پشیمان ، واعتراف به خطای خود داشته باشد و عفو وی زبانبار نبوده و خود موجب تباهی نگردد. بر این اساس میگوییم : طبق گزارشات رسیده در آثار مکتوب اسلامی درباره رفتار ابن ملجم بعد از به شهادت رساندن امیرالمومنین علیه السلام ، به روشنی عفو وی را فاقد صلاحیت های لازم در احادیث فوق می بینیم زیرا او نه تنها پشیمان نشد، و اعتراف بر جرم خود نکرد .بلکه اصرار برعمل خود داشت. که به گزارشاتی از آن اشاره می کنیم : وقتی وی دستگیر و او را نزد امام حسن علیه السلام آوردند ، درخواست سخن آهسته با آن حضرت نمود و امام مجتبی علیه السلام اجازه نداد و فرمود : می خواهد گوش مرا به دندان بگیرد، ابن ملجم در این هنگام گفت : به خدا سوگند اگر مىگذاشت گوشش را از سرش جدا مىکردم.[ عاملی(شهیداول)، الدرة الباهرة، 3؛ حلوانی، نزهة الناظر، 55] 1. وقتی او را نزد امیرمومنان علیه السلام آوردند حضرت پرسیدند:چه چیزی تورا براین کار واداشت ؟ گفت: چهل صباح است که شمشیر را تیزمی کنم وازخداى تعالى می خواهم که بدترین خلق به وسیله آن کشته شود ، آن حضرت فرمود : تنها تو را کشته می بینم ، و تو را جز بدترین خلق خدا ، نمىبینم . ام کلثوم دختر امیرمومنان علیه السلام نیز بدو گفت : اى دشمن خدا ، خداتو را رسوا کرد ،گفت : برای چه گریه می کنی؟ و اللَّه که من این شمشیر را به هزار درهم خریده ،و به هزاردرهم دیگر زهر داده بودم ،که اگراین ضربت به تمامى أهل مصر واقع می شدیکى ازآنها باقى نمی ماند. [شوری/ 41؛ صدوق، من لایحضره الفقیه،2/625] وی پس از دستگیری و حبس به امام مجتبی علیه السلام گفت : من با خدا عهد کردم که دو نفر را به قتل رسانم ، علی و معاویه ، و در پی آن از امام علیه السلام می خواهد او را رها کند تا مامورتش را به اتمام رساند.[ابن طاووس، فرحةالغری، 46] از آنچه تقدیم شد اوج جسارت و عدم ندامت ابن ملجم به روشنی دیده می شود و این که مصداق بارزی برای عفو ناپسند و زیانبار بوده است. 5 . نمونههای واقعی از عفو نکردن خداوند متعال و معصومان علیهم السلام در میراث مکتوب اسلامی نمونههایی را نیز میتوان یافت که با امکان عفو در آنها ، شاهد عفو نمیباشیم که تنها به ذکر چند مورد از آنها اکتفا مینماییم : 1.5نمونه هایی از عفو نکردن خداوند با آن که اساسا ظلم به خداوند محال است و کسی را یارای آسیب رسانی به پرودگار عالم نیست و خداوند سرچشمه نیکیها و کمالات است هر کسی را مشمول عفو خویش نمینماید و از صفاتی چون لایوثق وثاقه احد[طبرانی، المعجم الکبیر، 1/ 99؛ هیثمی، مجمع الزوائد 9/ 142؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 3/ 389.] و منتقم [طبرانی، المعجم الکبیر، 1/ 99؛ هیثمی، مجمع الزوائد 9/ 142؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 3/ 391] و شدید العقاب [سمرقندی، تفسیر السمرقندی، 3/ 557.] برخوردار بوده و و حتی ازعذاب جاودان برخی در جهنم خویش سخن گفته است.[انتقام ازظالمان: ابراهیم/ 45 و 47و 48، انتقام ازفاسقان: زخرف/51 و 54 و 55، انتقام ازفرعونیان: اعراف/ 135 و 136، انتقام ازقوم لوط: حجر/67- 70 و 73 و 74 و 79، انتقام ازکافران: آلعمران/4، انتقام ازمترفان: زخرف/23- 25، انتقام ازمجرمان: روم/ 47، انتقام ازمشرکان: دخان/ 16.] و در دنیا نیز اقوامی را گرفتار عذاب خویش نموده [بقره/ 196و211؛ آل عمران/ 11؛ مائده/ 2؛ انفال/13و25و48و52؛ غافر/3و22؛ حشر/4و7]و به صراحت مومنان را ازعفو زناکار، نهی نموده است.[بقره/162؛ آل عمران/ 88؛ نساء/169؛ انعام/ 128؛ توبه/ 68] 2.5نمونهای از عفو نکردن رسول خدا صلی الله علیه واله عدم عفو برخی مشرکان مکه که در جنگ بدر اسیر و یا زخمی شده بودند. [انتقام ازفرعونیان: اعراف/ 135 و 136، انتقام ازقوم لوط: حجر/67- 70 و 73 و 74 و 79، انتقام ازکافران: آلعمران/4، انتقام از قوم نوح: مومنون/23 و 24 و 26، هود/ 89.] و یا عدم عفو یهود بنی قریظه که بر خلاف پیمان با مشرکین هم سو شدند.[نور/2]نمونه های گویایی بر مدعا است. 3.5 نمونهای از عفو نکردن امیرمومنان علیه السلام شیوه ی برخورد امام علی علیه السلام با خوارج ، تامل بر انگیز و درس آموز است. تا زمانی که مخالفان حکومت علوی اقدامی در جهت بر اندازی آن حکومت انجام نداده بودند با انها مدارا کرد ، ولی آن گاه که در صدد اقدامی برآمدند ، به شدت با آنان بر خورد کرد بسیاری از آنان در جنگ نهروان کشته شدند. [1] این شیوه علی علیه السلام در سخنان آن حضرت نیز به چشم می خورد که فرمود: مردم را مورد عفو و بخشش قرار دهید مگر این که باعث رخنه در دین ، یا سستى حکومت اسلامی شود که در این صورت عفو سزاوار نیست. [2] ورحم کردن به کسى که رحم نمی کند مانع رحمت الهی ، و به هلاکت نرساندن کسی که دیگران را هلاک می کند موجب هلاکت امت اسلام است. [طبری ، تاریخ الامم والملوک،4/36 و53.] 4.5. نمونهای از عفو نکردن امام زمان علیه السلام همچنین امام زمان علیه السلام که به منتقم آل محمد صلی الله علیه واله لقب گرفته است با این که قدرت بر بخشش وعفو دارد ولی وقتی بین رکن و مقام می ایستد این جملات را خواهند گفت «ألایاأهل العالم أناالصمصام المنتقم» ای اهل عالم من شمشیر انتقام گیرنده ام [غررالحکم،245.] و دست کم عفو ایشان پارهای را شامل نخواهد گشت. 6. قصاص ابن ملجم مقتضای تدبیر اجتماعی علاوه بر آنچه گذشت ، که اولا عفو حسن ذاتی ندارد و ثانیا این که از منظر فقهی در صورت تعدد ولی دم، عفو همه برای عدم اجرای قصاص ضروری است و ثالثا قصاص ابن ملجم بر اساس سفارش امیرمومنانعلیه السلام بوده و رابعا در میراث مکتوب اسلامی نیز هر عفوی نیکو نیست و خامسا نمونه هایی نیز از عدم عفو ارائه شد، به عنوان پاسخ پایانی میتوان گفت : با توجه به گزارشهای تاریخی مرتبط با شهادت امیرمومنان علیه السلام ، قصاص ابن ملجم بهترین گزینه فراروی امام مجتبی علیه السلام بوده است ، گزارشهایی که در آن امیرمومنان علیه السلام خاندان خود (بنی عبدالمطلب) را از ریختن خون مسلمانان با شعار امیرمومنان کشته شد ، باز داشته و یک جان را در برابر یک جان مطرح نمود و نیز در آنها نهی آن حضرت از مثله کردن ابن ملجم و استناد آن به نهی رسول خدا صلی الله علیه واله از این کار [همان ص 343]منعکس شده و نیز گزارشهایی که حاکی از هجوم مردم برای قتل ابن ملجم و متفرق شدن آنان با سخنان امام حسین علیه السلام ورساندن پیام امیرمومنان علیه السلام پیش از شهادت دارد[. مفید، الإرشاد،2/ 384.] و نیز به همراه أوردن نفت و حصیر برای آتش کشیدن ابن ملجم [3] از سوی مردم پس از شهادت آن حضرت ، مطرح می نماید و حتی بر طبق برخی گزارشها پس از قصاص وی ، مردم جنازه وی را گرفته و به آتش کشیدند. [قمی، العقدالنضید، 69.] به نظر می رسد که قصاص وی از کشته شدن سایر مسلمانان که به نحوی با ابن ملجم مرتبط می شدند، پیشگیری نمود و با قصاص وی به یک بحران بزرگ اجتماعی خاتمه داد و مصداق روشنی برای آیه «وَلَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌیاأُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» [بقره/ 179]گردید. 117 پی نوشت ها: 1ـ درتفسیر آیه 67 انفال درباره اسیران بدر آمده است که خداوند مسلمانان را توبیخ می کند به جهت اینکه از رسول خدا صلى الله علیه وآله، درخواست کردند که به قتل آنان فرمان ندهد، و در عوض خونبها از آنان بگیرد و آزادشان ساز، خداوند فرمود: حکم آنان تا قبل از ضعیف شدن کفار قتل است همان طور که روش انبیاء پیشین، چنین بوده است . طباطبایی، المیزان، 9/177. 2ـ پشتیبانى یهودیان بنىقریظه از احزاب مشرک سبب انتقام خداوند از آنان: وأنزل الّذین ظهروهم مّن أهل الکتب من صیاصیهم وقذف فى قلوبهم الرّعب فریقا تقتلون و تأسرون فریقا.احزاب/ 33؛ مسلم، صحیح مسلم، 5/ 160؛ ابن حنبل، مسند احمد، 3/ 350؛ حلی، تذکرة الفقهاء، 9/ 79؛ و نیز عبارت واقدی از این قرار است: فحکم(سعد بن معاذ) بقتل الرجال وسبی الذراری ، فقال له النبی ( صلى الله علیه وآله ) : " لقد حکم بما حکم الله تعالى به فوق سبعة أرقعة " واقدی، المغازی، 2/ 512. 3ـ طبری، ذخائرالعقبى،116عبارت وی چنین است: وقدکان علی رضی الله عنه قال یابنى عبدالمطلب لاألفینکم تخوضون دماءالمسلمین تقولون قتل أمیرالمؤمنین قتل أمیرالمؤمنین ألالایقتل بی الاقاتلی.
|