سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ام : محمدحسین
نام خانوادگی : فهمیده
نام پدر : محمدتقی
تاریخ تولد :
1344/2/16
تاریخ شهادت :
1359/7/27
آخرین مسئولیت در جبهه : رزمنده
نام عملیات : آزادسازی خرمشهر
شغل قبل از شهادت : دانش آموز

استان : البرز
شهرستان : کرج
نام گلزار : مشکین دشت


خاطراتی از شهید محمدرضا شیرازیان
ساعت 5/7 به سپاه پاسداران در شهر ری رفتیم تا ساعت 12 الی 1 در سپاه بودیم و در ساعت 5/13 بعد از ظهر ماشین ها امدن و ما سوار شدیم در ساعت 2 الی 3 بعد از ظهر به پادگان بلال رسیدیم و پس از بازرسی ساک و کیفها به داخل پادگان امدیم و بعد از ظهر بود در نماز خانه جمع شدیم سپس به سالن غذا خوری رفتیم و مقداری نان و پنیر و خرما خوردیم و سپس برای نماز وضو گرفتیم برای شام ، نان و چای خوردیم ، چون از قبل تدارکی برای ما ندیده بودن و شب برای مرتب کردن تخت ها روی هم برای ابر تخت ها و بالشها و پتو ها را گرفتیم و خوابیدن ولی به اسایشگاه شوفاژهایش روشن نبود و هوای اسایشگاه سرد بود . چهار شنبه نماز غصبی 17/10/61 بود ولی با این حال خوابیدیم و صبح برای نماز بیدار شدیم و نماز را خواندیم و پس سینه زنی برای صبحانه به سالن غذا خوری رفتیم و صبحانه صرف شد . نهار ابگوشت بعد نماز خوندیم . سینه زنی – شام لوبیا صرف شد و نماز خواندیم بعد خوابیدم . نماز غصبی پنج شنبه 18/1061 صبح ساعت 5 ما را برای نماز بیدار کردن ، پس از وضو برای نماز خواندن حاضر شدیم و سپس در میدان صبحگاهی بر برنامه ایستادیم پس از مقداری کمی دویدن برای صبحانه به غذا خوری رفتیم . و سپس به اسایشگاه امدیم برای رفتن به خانه کیفهای خود را برداشتیم و به طرف اتوبوس در مقابل کارخانه ممتاز نگه داشته و من با دو تا از برادرها به طرف شهرک دولت اباد امدیم . و با خانواده دیداری کردم و صبح جمعه به فامیلها سر زدم و بعد به خانه برگشتم تا حاضر شوم به پادگان بروم . 19/10/61 من ساعت یک ربع به 12 به جای که با برادرها قرار قبلی گذاشته بودم جمع شدیم و در ساعت 10/12 حرکت کردیم . و در میدان گمرگ پیدا شد و سپس سوار واحدهای کرج شدیم و در ؟ با برادرها پیاده شدیم و به پادگان امدیم در ساعت 3 گروهان حمزه 2 به خط ایستادیم و حاضر و غایب صورت گرفت سپس به اسایشگاه امدیم و برای نماز مغرب و عشاء به جماعت خواندیم و سپس به غذا خوری رفتیم و سپس به ما لباس دادن و به اسایشگاه امدیم . در ساعت 11 بر پا دادن و گویا وضعیت قرمز بود خوشبختانه من و دو تا از برادران که در پهلو من بودن اماده باش بودیم یعنی پوتین را پوشیده بودیم و لباسها را پوشیده بودیم و به میدان پادگان رفتیم بعد از وضعیت قرمز به اسایشگاه امدیم . و از ساعت 10دقیقه به پنج برای نماز بیدار شدیم و وضو گرفتیم و نماز را خواندیم و بعد در میدان برای برگزاری مراسم صبحگاهی اماده شدیم و پس از تلاوت قران کریم گروهها را هر کدام به رهبری فرمانده و ورزش صبحگاهی را انجام دادیم و بعد برای صبحانه به غذا خوری رفتیم و پس از صبحانه به اسایشگاه امدیم هنوز 10 دقیقه ای نگذشته بود که شنبه 20/10/61 برادر رضایی فرمانده گروهان دستور داد در میدان به خط شدیم و پس از چند عملیات نظامی . سپس امدیم اسایشگاه و بعد برای نهار به غذا خوری رفتیم و بعد از نهار گروهانی به خط شده و بعد یک برادری سخنرانی را قرائت کرد . سپس برادر رضائی عملیات نظامی دیگر به ما تعلیم داد و بعد به اسایشگاه امدیم سپس من زیر تخت های خودمان را نظافت کردیم و بعد کمی استراحت کردیم و در اسایشگاه سپس من وضو گرفتم و نماز مغرب و عشاء را خواندم و بعد به غذا خوری حجت صرف شام رفتیم و بعد از شام دندانهای خود را با مسواک و صورت خود را با صابون شستم و بعد برای خوابیدن حاضر شدم . اسلحه لانشینکو ساخت شوروی از 4 کیلو 200 گرم تر است . کالیبر تیر بار ام ا – 3 62/7 است طول اسلحه با عقب 5/122 نیم سانتی متر طول لوله 5/56 میلی متر وزن اسلحه 5/11 کیلو و نیم وزن خود دو پایه یک کیلو .
شهید محمد رضا شیرازبان فرزند فرمانعلی در تاریخ25/2/1343 در کرج در خانواده ای مومن و معتقد به دین اسلام دیده به جهان گشود . دوران کودکیش را در دامان مادری پاک و عفیف و پدری دلسوز و زحمتکش سپری کرد ، در سن هفت سالگی جهت کسب علم ودانش وارد کانون فرهنگی اموزشی که همان مدرسه است شد و تا کلاس دوم راهنمایی در همان محل سکونت خود تحصیل نمود و سپس به دلیل مشکلات خانوادگی ترک تحصیل نمود . به مدت دو سال در بسیج همکاری داشت و با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و شروع جنگ تحمیلی ایشان به مدت یکسال در جبهه های حق علیه باطل می جنگیدند تا اینکه سرانجام در تاریخ16/8/1362 در عملیات والفجر4 در منطقه عملیاتی پنجوین بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل گردید .





تاریخ : سه شنبه 92/10/17 | 3:27 عصر | نویسنده : هیئت حضرت ابوالفضل | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.